مقابل بدتابی خوب تابی
خوش تابی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوش تابی. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( حامص مرکب ) مقابل بدتابی. خوب تابی. نیکوتابی. نیک تابی. نکوتابی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به تاب و تابیدن شود.
گویش مازنی
۱شوخی ۲تحمل سخن تلخ با خوشرویی
/Khosh taabi/ شوخی - تحمل سخن تلخ با خوشرویی
کلمات دیگر: