کلمه جو
صفحه اصلی

متبوب

لغت نامه دهخدا

متبوب. [ م ُ ت َ ب َوْ وِ ] ( ع ص ) دربان گیرنده. ( آنندراج ). دربان دار و دارای دربان. ( ناظم الاطباء ). || آن که دربانی می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

متبوب. [ م ُ ت َ ب َوْ وَ ] ( ع ص ) دربان گرفته. ( آنندراج ). و رجوع به تبوب شود.

متبوب . [ م ُ ت َ ب َوْ وَ ] (ع ص ) دربان گرفته . (آنندراج ). و رجوع به تبوب شود.


متبوب . [ م ُ ت َ ب َوْ وِ ] (ع ص ) دربان گیرنده . (آنندراج ). دربان دار و دارای دربان . (ناظم الاطباء). || آن که دربانی می کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).



کلمات دیگر: