کلمه جو
صفحه اصلی

متجرده

لغت نامه دهخدا

( متجردة ) متجردة. [ م ُ ت َ ج َرْ رِ دَ ] ( اِخ ) نام زن نعمان بن منذر پادشاه حیره. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). لقب هند، دختر منذربن اسودبن حارثةالکلبی زن نعمان بن منذراللخمی پادشاه حیرة. ( از محیطالمحیط ).

متجردة. [ م ُ ت َ ج َرْ رِ دَ ] (اِخ ) نام زن نعمان بن منذر پادشاه حیره . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لقب هند، دختر منذربن اسودبن حارثةالکلبی زن نعمان بن منذراللخمی پادشاه حیرة. (از محیطالمحیط).



کلمات دیگر: