کلمه جو
صفحه اصلی

لعج

لغت نامه دهخدا

لعج. [ ل َ ] ( ع مص ) خلیدن و گذشتن در سینه کسی. ( منتهی الارب ). خلیدن چیزی در دل. ( منتخب اللغات ). || سوختن پوست. || سوختن حب کسی را. ( منتهی الارب ). || سوزانیدن. ( دهار ) ( تاج المصادر ). سوزانیدن دل. ( زوزنی ). || دردناک کردن اندام را. ( منتهی الارب ).

لعج. [ ل َ ع َ ] ( ع اِمص ) عشق سوزان. ( دزی ).

لعج . [ ل َ ] (ع مص ) خلیدن و گذشتن در سینه ٔ کسی . (منتهی الارب ). خلیدن چیزی در دل . (منتخب اللغات ). || سوختن پوست . || سوختن حب کسی را. (منتهی الارب ). || سوزانیدن . (دهار) (تاج المصادر). سوزانیدن دل . (زوزنی ). || دردناک کردن اندام را. (منتهی الارب ).


لعج . [ ل َ ع َ ] (ع اِمص ) عشق سوزان . (دزی ).



کلمات دیگر: