يخ زده , بسيارسردپوشيده از شبنم يخ زده , يخي , پوشيده از يخ , بسيارسرد , خنک
متجمد
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
متجمد.[ م ُ ت َ ج َم ْ م ِ ] ( ع ص ) افسرده و منجمد و بسته شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ) ( از فرهنگ جانسون ).
کلمات دیگر:
يخ زده , بسيارسردپوشيده از شبنم يخ زده , يخي , پوشيده از يخ , بسيارسرد , خنک