کبوتر شکار کردن
کبوتر گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کبوتر گرفتن. [ ک َ ت َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) کبوتر شکار کردن. کبوتر زدن. بدست آوردن کبوتر. در اختیار آوردن کبوتر :
باز اگر چند کبوتر گیرد
باز را هم به کبوتر گیرند.
باز اگر چند کبوتر گیرد
باز را هم به کبوتر گیرند.
باز اگر چند کبوتر گیرد
باز را هم به کبوتر گیرند.
خاقانی.
- به کبوتر گرفتن ؛ با کبوتر گرفتن. بوسیله کبوتر شکار کردن و بدام انداختن : باز اگر چند کبوتر گیرد
باز را هم به کبوتر گیرند.
خاقانی.
کلمات دیگر: