پر کردن
ادهاق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ادهاق . [ اِ ] (ع مص ) پر کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ): ادهاق کاس ؛ پر کردن جام را. (منتهی الارب ). || نیک ریختن : ادهاق ماء؛ ریختن آب را. (منتهی الارب ). || شتابانیدن . || برانگیختن کسی را. (منتهی الارب ).
ادهاق . [ اِدْ دِ ] (ع مص ) ادهاق حجارة؛یکی در دیگری درآمدن سنگ و پیوستن . (منتهی الارب ).
ادهاق. [ اِ ] ( ع مص ) پر کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ): ادهاق کاس ؛ پر کردن جام را. ( منتهی الارب ). || نیک ریختن : ادهاق ماء؛ ریختن آب را. ( منتهی الارب ). || شتابانیدن. || برانگیختن کسی را. ( منتهی الارب ).
ادهاق. [ اِدْ دِ ] ( ع مص ) ادهاق حجارة؛یکی در دیگری درآمدن سنگ و پیوستن. ( منتهی الارب ).
ادهاق. [ اِدْ دِ ] ( ع مص ) ادهاق حجارة؛یکی در دیگری درآمدن سنگ و پیوستن. ( منتهی الارب ).
کلمات دیگر: