لا س , حرکت تند وسبک , لا س زدن , اينسو وانسو جهيدن
لعوب
عربی به فارسی
داراي گونه هاي برامده , گستاخ , پررو
لغت نامه دهخدا
لعوب. [ ل َ ] ( ع ص ) زن بازیگر. || زن نیکوکرشمه نیکوناز. ( منتهی الارب ).
لعوب. [ ل ُ ] ( ع مص ) نارپستان شدن زن. ( زوزنی ).
لعوب. [ ل ُ ] ( ع مص ) نارپستان شدن زن. ( زوزنی ).
لعوب . [ ل َ ] (ع ص ) زن بازیگر. || زن نیکوکرشمه ٔ نیکوناز. (منتهی الارب ).
لعوب . [ ل ُ ] (ع مص ) نارپستان شدن زن . (زوزنی ).
کلمات دیگر: