کلمه جو
صفحه اصلی

گزندر

لغت نامه دهخدا

گزندر. [ گ َ زَ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان براکوه بخش جغتای شهرستان سبزوار، واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری درمیان و 14 هزارگزی شمال طبس. هوای آن معتدل و دارای 279 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات پنبه کنجد، زیره و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

دانشنامه عمومی

اندر میان درختان گز،روستایی است با آب وهوایی کوهستانی در شرق جغتای وجنوب نقاب وغرب نیشابور وشمال غربی سبزوار که آبش از قنات تامین می شود وآب شربش از چاه عمیق ومردمانش به زبان ترکی وکرمانجی وفارسی سخن می گویند ومحصولات کشاورزی آن گندم،جو،گردو،بادام وانگور وکنجد می باشد.



کلمات دیگر: