کلمه جو
صفحه اصلی

کبنوره

لغت نامه دهخدا

( کبنورة ) کبنورة. [ ک َ ن َ رَ / رِ ]( اِ ) گفتاری است در پایان زور و شور که کسی از روی خشم و اندوه در میان انجمن برمی خیزد و به آواز بلند همه را می شنواند این روزها گفتار را که هذیان نیز نامند یک لخت ( نطق ) می گویند مگر از برای این گونه گفتار یا نطق جز این نامی نیست. گپنوره. ( از آنندراج ).

کبنورة. [ ک َ ن َ رَ / رِ ](اِ) گفتاری است در پایان زور و شور که کسی از روی خشم و اندوه در میان انجمن برمی خیزد و به آواز بلند همه را می شنواند این روزها گفتار را که هذیان نیز نامند یک لخت (نطق ) می گویند مگر از برای این گونه گفتار یا نطق جز این نامی نیست . گپنوره . (از آنندراج ).



کلمات دیگر: