تکبر کردن
کبر کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کبر کردن. [ ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تکبر کردن. کبر آوردن. کبر فروختن. باد کردن :
دعوی مکن که برترم از دیگران به علم
چون کبر کردی از همه دو نان فروتری.
دعوی مکن که برترم از دیگران به علم
چون کبر کردی از همه دو نان فروتری.
سعدی.
کلمات دیگر: