تلقین کردن . تعلیم دادن
تلقین دادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تلقین دادن. [ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) تلقین کردن. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). تعلیم دادن. تفهیم کردن :
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم.
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم.
حافظ.
رجوع به تلقین و دیگر ترکیبهای آن شود.کلمات دیگر: