قسمی گیاه که برگهای پر آب و ساقه های خشک دارد
ارکاز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ارکاز. [ اِ ] ( ع مص ) یافتن رکاز در زمین. ( منتهی الأرب ). یعنی بگنج و بکان رسیدن. ( آنندراج ). یافتن گنج نهاده را. یافتن کان را. یافتن مال پنهان. گنج و کان یافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || صاحب رِکاز گردیدن کان. صاحب گنج یا کان شدن.
ارکاز. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ رِکز.
ارکاز. [ اَ ] ( اِ ) در ( ( خوار ) )بقسمی گیاه که برگهای پرآب و ساقهای خشک دارد گویندو نام دیگر آن شور کوهی است. رجوع بشور کوهی شود.
ارکاز. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ رِکز.
ارکاز. [ اَ ] ( اِ ) در ( ( خوار ) )بقسمی گیاه که برگهای پرآب و ساقهای خشک دارد گویندو نام دیگر آن شور کوهی است. رجوع بشور کوهی شود.
ارکاز. [ اَ ] (اِ) در ((خوار))بقسمی گیاه که برگهای پرآب و ساقهای خشک دارد گویندو نام دیگر آن شور کوهی است . رجوع بشور کوهی شود.
ارکاز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رِکز.
ارکاز. [ اِ ] (ع مص ) یافتن رکاز در زمین . (منتهی الأرب ). یعنی بگنج و بکان رسیدن . (آنندراج ). یافتن گنج نهاده را. یافتن کان را. یافتن مال پنهان . گنج و کان یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). || صاحب رِکاز گردیدن کان . صاحب گنج یا کان شدن .
کلمات دیگر: