خون تاک خون درخت انگور
خون رز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خون رز. [ ن ِ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خون تاک. خون درخت انگور. کنایه از شراب انگوری باشد. ( از برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ) :
دوستان خون رزان پنهان کشند از دور و من
آشکارا خون مژگان درکشم هر صبحدم.
ز آب یخ بسته آتش انگیزد.
دوستان خون رزان پنهان کشند از دور و من
آشکارا خون مژگان درکشم هر صبحدم.
خاقانی.
در صبوحش که خون رز ریزدز آب یخ بسته آتش انگیزد.
نظامی.
کلمات دیگر: