کلمه جو
صفحه اصلی

تلقح

عربی به فارسی

تلقيح کردن , مايه کوبي کردن , اغشتن


لغت نامه دهخدا

تلقح. [ ت َ ل َق ْ ق ُ ] ( ع مص ) آبستن وار نمودن ناقه. || منسوب کردن کسی را به گناه ناکرده. || بدست اشاره کردن در سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: