یکی از صور نام یکی از اجداد جودرز
اروب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اروب. [ اَ وَ ] ( ع ص ) رجل اروب ؛ شوریده عقل. ( مهذب الاسماء ). مرد سرگشته و شوریده رای.
اروب. [ ] ( اِخ ) یکی از صور نام یکی از اجداد جودرز ( گودرز ) بقول طبری ، و صور دیگر آن ،اورب ، اورث اوب ، اوث است. ( تاریخ سیستان ص 35 ح ).
اروب. [ ] ( اِخ ) یکی از صور نام یکی از اجداد جودرز ( گودرز ) بقول طبری ، و صور دیگر آن ،اورب ، اورث اوب ، اوث است. ( تاریخ سیستان ص 35 ح ).
اروب . [ ] (اِخ ) یکی از صور نام یکی از اجداد جودرز (گودرز) بقول طبری ، و صور دیگر آن ،اورب ، اورث اوب ، اوث است . (تاریخ سیستان ص 35 ح ).
اروب . [ اَ وَ ] (ع ص ) رجل اروب ؛ شوریده عقل . (مهذب الاسماء). مرد سرگشته و شوریده رای .
کلمات دیگر: