کلمه جو
صفحه اصلی

ابجر

فرهنگ فارسی

آویخته ناف
( آب جر ) ( اسم ) جزر . مقابل مد.
جزر مقابل مد

فرهنگ معین

( آب جر ) (جَ ) [ فا - ع . ] (اِمر. ) جزر.

لغت نامه دهخدا

ابجر. [ اَ ج َ ] ( ع ص ) آویخته ناف. مرد برآمده ناف. ناف بیامده. ( دستوراللغة ). درازناف. آنکه مبتلا به بجره است. مرد برآمده ناف و کلان شکم. مؤنث : بَجْراء. ج ، بُجْر، بُجْران. || ( اِ ) رسن کشتی. || ( اِخ ) نام مردی. ، ( آب جر ) آب جر. [ ج َ ] ( اِ مرکب ) جزر. مقابل مد.

ابجر. [ اَ ج َ ] (ع ص ) آویخته ناف . مرد برآمده ناف . ناف بیامده . (دستوراللغة). درازناف . آنکه مبتلا به بجره است . مرد برآمده ناف و کلان شکم . مؤنث : بَجْراء. ج ، بُجْر، بُجْران . || (اِ) رسن کشتی . || (اِخ ) نام مردی .


دانشنامه عمومی

آبجر. آبجر، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان قائم شهر در استان مازندران ایران می باشد که در کیلومتر 10 جاده قائمشهر به جویبار قرار دارد.
این روستا در نوکندکلا قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۵۷۱نفر (۱۴۹خانوار) بوده است.

گویش مازنی

از توابع دهستان نوکنده ی قائم شهر


/abjer/ از توابع دهستان نوکنده ی قائم شهر


کلمات دیگر: