نام شهری در فرانسه
باسه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باسه . [ س س ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی سگ با پاهای کوتاه .
باسه . [ س ِ ] (اِخ ) نام شهری در قسمتهای شمالی فرانسه در 24 هزارگزی شهر لیل که دارای قریب 3500 تن جمعیت است . شهری صنعتی و دارای کارخانه های نختابی و قندریزی است .
باسه .[ س َ / س ِ ] (ص ) سیاه رو. (کذا فی القنیه ). (آنندراج ). سیه روی . بی آبرو. رسوا. گناهکار. (ناظم الاطباء).
باسه.[ س َ / س ِ ] ( ص ) سیاه رو. ( کذا فی القنیه ). ( آنندراج ). سیه روی. بی آبرو. رسوا. گناهکار. ( ناظم الاطباء ).
باسه. [ س س ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) نوعی سگ با پاهای کوتاه.
باسه. [ س ِ ] ( اِخ ) نام شهری در قسمتهای شمالی فرانسه در 24 هزارگزی شهر لیل که دارای قریب 3500 تن جمعیت است. شهری صنعتی و دارای کارخانه های نختابی و قندریزی است.
باسه. [ س ْ س َ ] ( اِخ ) شهر مکه معظمه زادهااﷲ شرفا و تعظیما. ( ناظم الاطباء ). باسة و البساسه از نامهای مکه شرفهااﷲ تعالی است. ( تاج العروس ). مکه معظمه و بَساسَه بمعنی باسه است. ( منتهی الارب ).
باسه. [ س س ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) نوعی سگ با پاهای کوتاه.
باسه. [ س ِ ] ( اِخ ) نام شهری در قسمتهای شمالی فرانسه در 24 هزارگزی شهر لیل که دارای قریب 3500 تن جمعیت است. شهری صنعتی و دارای کارخانه های نختابی و قندریزی است.
باسه. [ س ْ س َ ] ( اِخ ) شهر مکه معظمه زادهااﷲ شرفا و تعظیما. ( ناظم الاطباء ). باسة و البساسه از نامهای مکه شرفهااﷲ تعالی است. ( تاج العروس ). مکه معظمه و بَساسَه بمعنی باسه است. ( منتهی الارب ).
باسه . [ س ْ س َ ] (اِخ ) شهر مکه ٔ معظمه زادهااﷲ شرفا و تعظیما. (ناظم الاطباء). باسة و البساسه از نامهای مکه شرفهااﷲ تعالی است . (تاج العروس ). مکه معظمه و بَساسَه بمعنی باسه است . (منتهی الارب ).
دانشنامه عمومی
مختصات: ۱۳°۴۳′ شمالی ۱°۳۹′ غربی / ۱۳٫۷۱۷°شمالی ۱٫۶۵۰°غربی / 13.717; -1.650
بام
باسه شهری در شهرستان بورزانگا در استان بام در بورکینافاسوی شمالی است و جمعیت آن ۲۱۳۸ نفر است.
بام
باسه شهری در شهرستان بورزانگا در استان بام در بورکینافاسوی شمالی است و جمعیت آن ۲۱۳۸ نفر است.
wiki: باسه
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی بَأْسُهُ: سختگیری و عذابش
معنی بَعَثَهُ: اورا برانگیخت - او را بر پا داشت
ریشه کلمه:
بئس (۷۳ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
معنی بَعَثَهُ: اورا برانگیخت - او را بر پا داشت
ریشه کلمه:
بئس (۷۳ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
wikialkb: بَأْسُه
گویش مازنی
پاره شده
/baasesse/ پاره شده
کلمات دیگر: