بارگران
بارگران
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
بار سنگین
لغت نامه دهخدا
بار گران. [ رِ گ ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ثقل. ( منتهی الارب ). بار سنگین. وقر. ( ترجمان القرآن ) :
شتروار بار گران دو هزار
پسندیده باژ ازدر کارزار.
گر شریعت همه را بار گرانست رواست
بار اگر خر کشد این عامه همه پاک خرند.
شتروار بار گران دو هزار
پسندیده باژ ازدر کارزار.
فردوسی.
|| بمجاز، تکلیف شاق : گر شریعت همه را بار گرانست رواست
بار اگر خر کشد این عامه همه پاک خرند.
ناصرخسرو.
واژه نامه بختیاریکا
بار ناتال
پیشنهاد کاربران
کوله بار سنگین
بار زیاد
کوله
بار سنگین
سنگین تر از قدرت
کوله
بار سنگین
سنگین تر از قدرت
بار زیاد
بارگران
دوست
دوست
بار زیاد ، بار سنگین
بار سنگین - بار گران قیمت
کلمات دیگر: