کلمه جو
صفحه اصلی

بادلو

لغت نامه دهخدا

بادلو. [ دِل ْ لو ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. در 18هزارگزی شمال باختری آغ کند و ششهزاروپانصدگزی شوسه میانه - زنجان در منطقه کوهستانی قرار دارد. هوایش گرم و دارای 159 تن سکنه میباشد. آبش از چشمه و محصولش غلات ، حبوبات ، سردرختی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالی جاجیم و گلیم بافی وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

دانشنامه عمومی

بادلو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان کاغذکنان شرقی بخش کاغذکنان شهرستان میانه واقع شده است.تاریخچه ی بادێللی لار (badıllılar):
ÇEVİRİ ➡ CanTük

واژه نامه بختیاریکا

باد دار؛ کسی نسبت به بعضی خوردنی ها حساس است و باعث می شوند بعضی از اعضای بدنش متورّم شوند؛ دارای درد باد در بدن.

پیشنهاد کاربران

دلدار کسی که دل دارد

بادلویعنی کسی که شجاع وبادل وجراءت ، جسوراست واسم طایفه ای کردمی باشد

بادلودرزبان لری دردی است که دراعزای بدن ازکمرتا پا می باشد و طرف احساس گرفتگی و درد ازلات می کند


کلمات دیگر: