(اسم ) ۱- جنبش .۲- شادمانی نشاط . ۳- آوازجوشش دیگ . ۴- تردد بانگ رعد. ۵- نوعی ازحرکت شتر . یا درهزت آوردن . به جنبش در آوردن باهتزاز در آوردن : (( ... واستعطافی نمودکه اعظاف محبت اورا درهزت آورد... ) )
هزت
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(هِ زَّ ) [ ع . هزة ] (اِ. ) ۱ - جنبش ، حرکت . ۲ - شادمانی ، نشاط .
لغت نامه دهخدا
هزت. [ هَِزْ زَ ] ( ع اِ ) هزة و شادمانی و خورسندی و خوشدلی : سلطان را دگرباره هزت غزو و نشاط مجاهدت متمدد گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به هزة شود.
هزة. [ هَِ زْ زَ ] ( ع اِمص ، اِ ) شادمانی. ( منتهی الارب ). نشاط. ارتیاح. ( اقرب الموارد ). خورسندی. ( منتهی الارب ). || خوشدلی. || فراخ خویی که به دهش پیدا گردد. ( منتهی الارب ). || تردد بانگ تندر. || آواز جوشش دیگ. || نوعی از رفتار شتر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هزت شود.
هزة. [ هَِ زْ زَ ] ( ع اِمص ، اِ ) شادمانی. ( منتهی الارب ). نشاط. ارتیاح. ( اقرب الموارد ). خورسندی. ( منتهی الارب ). || خوشدلی. || فراخ خویی که به دهش پیدا گردد. ( منتهی الارب ). || تردد بانگ تندر. || آواز جوشش دیگ. || نوعی از رفتار شتر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هزت شود.
هزت . [ هَِزْ زَ ] (ع اِ) هزة و شادمانی و خورسندی و خوشدلی : سلطان را دگرباره هزت غزو و نشاط مجاهدت متمدد گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به هزة شود.
فرهنگ عمید
جنبش، تکان.
۱. نشاط و خرمی.
۲. (اسم ) صدای رعد.
۱. نشاط و خرمی.
۲. (اسم ) صدای رعد.
جنبش؛ تکان.
۱. نشاط و خرمی.
۲. (اسم) صدای رعد.
کلمات دیگر: