کلمه جو
صفحه اصلی

وزوز کردن

فارسی به انگلیسی

buzz, drone, hum, zoom

to buzz, to hum, to drine


فارسی به عربی

ازیز , دندنة , طائرة بدون طیار

مترادف و متضاد

buzz (فعل)
ور ور کردن، وزوز کردن، وزوز

hum (فعل)
صدا کردن، فریب دادن، وزوز کردن، زمزمه کردن، همهمه کردن، در فعالیت بودن

bumble (فعل)
سرهم بندی کردن، وزوز کردن، صدای زنبور کردن، اشتباه کاری کردن

drone (فعل)
وزوز کردن، وزوز، یکنواخت سخن گفتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آواز کردن زنبور مگس و غیره . ۲ - حرف زدن بیجا و بی ربط و پیاپی : این قدر وزوزنکن .

فرهنگ معین

(وِ وِ. کَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) ۱ - آواز کردن زنبور، مگس و غیره . ۲ - حرف زدن بی جا و بی ربط و پیاپی .

لغت نامه دهخدا

وزوز کردن. [ وِزْ وِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، آواز کردن زنبور، مگس و غیره. مانند پشه و مگس و زنبور سر و صدا کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || حرف زدن بیجا و بی ربط و پیاپی : این قدر وزوز نکن ! ( فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران

در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن
به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاده می شود: این قدر کِر کِر نکن.
این حرف زدن می تواند بی ربط باشد و طرف را تا حدی کلافه کند و مانع تمرکز فرد روی کارش گردد و حرف ها بیشتر جنبه شکوه و یا ناله از او یا دیگران دارد اما گاهی حرف زدن پشت سر هم به موضوع مرتبط است اما شنونده آن را نوعی دخالت می داند و گوینده با دلایل خود همراه با حالت شکوه و ناله قصد دارد تصمیم را عوض کند اما شنونده قصد ندارد که از تصمیم خود منصرف گردد لذا با بکار بردن این واژه از او می خواهد حرف های خود را که بیشتر شبیه نوعی صدای آزار دهنده ای است را متوقف کند.


کلمات دیگر: