کلمه جو
صفحه اصلی

نازله

فرهنگ فارسی

بلا، مصیبت، نازلات ، ونوازل جمع
(اسم ) سختی زمانه بلای سخت مصیبت : [ بلایی عظیم ونازله ای شگرف این ساعت ببرکت تو از من مدفوع شده است ]

فرهنگ معین

(زِ لَ یا لِ ) [ ع . نازلة ] (اِ. ) سختی زمانه ، بلای سخت ، مصیبت .

لغت نامه دهخدا

( نازلة ) نازلة. [ زِ ل َ] ( ع اِ ) سختی زمانه. بلای سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مصیبت شدیدی که بر مردم فرود آید. ( اقرب الموارد ). سختی و حوادث زمانه. ( غیاث اللغات ) ( منتخب اللغة ). الشدیدة من شدائد الدهر. ( معجم متن اللغة ). سختی زمانه. بلائی که بمردم رسد. ( شمس اللغات ). واقعه. ( مهذب الاسماء ). بلا. ملمّه. حادثه. پیشامد. ج ، نوازل. نازلات : بلائی عظیم و نازله ای شگرف این ساعت ببرکت تو از من مدفوع شده است. ( سندبادنامه ص 131 ). چنین دشمن از پای درآورده و چنین نازله ای دفع کرده. ( سندبادنامه ص 152 ). هر عاقلی اسیر عاقله ای و هر کاملی مبتلی به نازله ای. ( جهانگشای جوینی ). || چیزی. یقال : ما عنده نازلة؛ ای شی ٔ. ( مهذب الاسماء ).

نازلة. [ زِ ل َ] (ع اِ) سختی زمانه . بلای سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصیبت شدیدی که بر مردم فرود آید. (اقرب الموارد). سختی و حوادث زمانه . (غیاث اللغات ) (منتخب اللغة). الشدیدة من شدائد الدهر. (معجم متن اللغة). سختی زمانه . بلائی که بمردم رسد. (شمس اللغات ). واقعه . (مهذب الاسماء). بلا. ملمّه . حادثه . پیشامد. ج ، نوازل . نازلات : بلائی عظیم و نازله ای شگرف این ساعت ببرکت تو از من مدفوع شده است . (سندبادنامه ص 131). چنین دشمن از پای درآورده و چنین نازله ای دفع کرده . (سندبادنامه ص 152). هر عاقلی اسیر عاقله ای و هر کاملی مبتلی به نازله ای . (جهانگشای جوینی ). || چیزی . یقال : ما عنده نازلة؛ ای شی ٔ. (مهذب الاسماء).


فرهنگ عمید

بلا، مصیبت.


کلمات دیگر: