یخچه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
مصغریخ، تگرگ
ژاله و تگرگ را گویند تگرگ باشد
ژاله و تگرگ را گویند تگرگ باشد
فرهنگ معین
( ~ چ ) (اِ. ) تگرگ .
لغت نامه دهخدا
یخچه. [ ی َ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) یخ کوچک. || ژاله و تگرگ را گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ). تگرگ باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) ( لغت فرس اسدی ) ( فرهنگ اوبهی ). ژاله. ( غیاث ). بَرَد. غراب. رضاب. عضرس. سقیط. ( منتهی الارب ). سنگک. حب قر. حب المزن. ( یادداشت مؤلف ) :
یخچه می بارید از ابر سیاه
چون ستاره بر زمین از آسمان.
یخچه بارید و پای من بفسرد
ورغ بربند یخچه را ز فلک.
در غنچه تو نسرین در یخچه تو آذر.
یخچه می بارید از ابر سیاه
چون ستاره بر زمین از آسمان.
رودکی.
|| مجازاً دندان معشوق : یخچه بارید و پای من بفسرد
ورغ بربند یخچه را ز فلک.
رودکی.
در عنبر تو لاله در بسد تو لؤلؤدر غنچه تو نسرین در یخچه تو آذر.
بدرشاشی.
و رجوع به تگرگ و ژاله شود.فرهنگ عمید
تگرگ: یخچه می بارید از ابر سیاه / چون ستاره بر زمین از آسمان (رودکی: ۵۰۹ ).
جدول کلمات
تگرگ
پیشنهاد کاربران
ژاله ، تگرگ
کلمات دیگر: