کلمه جو
صفحه اصلی

مباکات

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . مباکاة ] (مص ل . ) با هم گریستن .

لغت نامه دهخدا

مباکات. [ م ُ ] ( ع مص ) ( از مباکاة عربی ) با کسی نورد کردن به گریستن. ( زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ماده بعد شود.

مباکاة. [ م ُ ] ( ع مص ) با کسی نورد کردن به گریستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از دهار ). گریستن با هم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). با هم گریستن آن گروه. باکی القوم مباکاة. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مباکات شود.

مباکات . [ م ُ ] (ع مص ) (از مباکاة عربی ) با کسی نورد کردن به گریستن . (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.



کلمات دیگر: