کلمه جو
صفحه اصلی

وجاء

فرهنگ معین

(وَ ) (ص . ) آن چه که در آن خیر و نفعی نباشد. مانند: چاه بدون آب .

لغت نامه دهخدا

وجاء. [ وَ ] ( ع ص ) ( ماء... ) آب بی خیر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). آب بد بی خیر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وجا شود.

وجاء. [ وِ ] ( ع مص ) رگهای خایه گشن بکوفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). اخته کردن تکه را به کوفتن خایه وی میان دو سنگ یا بریزه کردن خایه وی با سنگ چندانکه پراکنده گردد. ( ناظم الاطباء ). نوعی از خصی کردن و در حدیث است : علیکم بالباءة فمن لم یستطع فعلیه بالصوم فانه له وجاء. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) اسم است زدن به دست یا به کارد را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ )جامه دان. پشتواره جامه. ( منتهی الارب ). جامه دان و پشتواره جامه. ( ناظم الاطباء ). ج ، اوجیه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || واحد اوجیه به معنی عکوم صغار. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ).

وجاء. [ وَ ] (ع ص ) (ماء...) آب بی خیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آب بد بی خیر. (ناظم الاطباء). رجوع به وجا شود.


وجاء. [ وِ ] (ع مص ) رگهای خایه ٔ گشن بکوفتن . (تاج المصادر بیهقی ). اخته کردن تکه را به کوفتن خایه ٔ وی میان دو سنگ یا بریزه کردن خایه ٔ وی با سنگ چندانکه پراکنده گردد. (ناظم الاطباء). نوعی از خصی کردن و در حدیث است : علیکم بالباءة فمن لم یستطع فعلیه بالصوم فانه له وجاء. (منتهی الارب ). || (اِمص ) اسم است زدن به دست یا به کارد را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ)جامه دان . پشتواره ٔ جامه . (منتهی الارب ). جامه دان و پشتواره ٔ جامه . (ناظم الاطباء). ج ، اوجیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || واحد اوجیه به معنی عکوم صغار. (المنجد) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: