(وَ زَ ) [ ع . وجازة ] (اِمص . ) اختصار، ایجاز.
وجازت
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
وجازت . [ وَ زَ ] (از ع ، اِمص ) وجازه . کوتاهی در سخن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به وجازة شود.
وجازت. [ وَ زَ ] ( از ع ، اِمص ) وجازه. کوتاهی در سخن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به وجازة شود.
وجازة. [ وَ زَ ] ( ع مص ) کوتاه کردن سخن را. ( منتهی الارب ). کوتاه کردن سخن را با بلاغت. ( لسان ) ( اقرب الموارد ). وجز. وُجوز. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کوتاه شدن سخن. ( المصادر زوزنی ). رجوع به وجز و وجوز شود.
وجازة. [ وَ زَ ] ( ع مص ) کوتاه کردن سخن را. ( منتهی الارب ). کوتاه کردن سخن را با بلاغت. ( لسان ) ( اقرب الموارد ). وجز. وُجوز. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کوتاه شدن سخن. ( المصادر زوزنی ). رجوع به وجز و وجوز شود.
کلمات دیگر: