روزه، صیام، ماه روزه
ماه روزه
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) حساب روز و ماه و سال سال مه.
فرهنگ معین
(زِ ) (اِمر. ) حساب سال و ماه و روز، تاریخ .
لغت نامه دهخدا
ماه روزه. [ هَِ زَ / زِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی رمضان است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رمضان. ماه صیام. شهر الصبر. شهراﷲ المبارک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : ماه روزه درآمد و امیر روزه گرفت به کوشک نو. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 532 ). و ماه روزه درآمد روزه بگرفتند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 45 ).
ز ماه روزه به ماه من اندر آمد تاب
برفتش آتش رخسار تابناک به آب.
- امثال :
همین دو سه روزه تا عید ماه روزه . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به روزه و رمضان شود.
ماه روزه. [ زَ/ زِ ] ( اِ مرکب ) تاریخ و آن را سال مه نیز خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ). به معنی سال مه باشد که به عربی تاریخ گویند و آن حساب نگاه داشتن سال و ماه و روز است. ( برهان ). به معنی روز ماه است که نوشته شده که مأخذ تاریخ عربی گردیده است و آن را سال و مه نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). سال مه و تاریخ و نگاهداری حساب سال و ماه و روز و تقویم. ( ناظم الاطباء ).
ز ماه روزه به ماه من اندر آمد تاب
برفتش آتش رخسار تابناک به آب.
مختاری ( از انجمن آرا )
- عید ماه روزه ؛ عید فطر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).- امثال :
همین دو سه روزه تا عید ماه روزه . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به روزه و رمضان شود.
ماه روزه. [ زَ/ زِ ] ( اِ مرکب ) تاریخ و آن را سال مه نیز خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ). به معنی سال مه باشد که به عربی تاریخ گویند و آن حساب نگاه داشتن سال و ماه و روز است. ( برهان ). به معنی روز ماه است که نوشته شده که مأخذ تاریخ عربی گردیده است و آن را سال و مه نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). سال مه و تاریخ و نگاهداری حساب سال و ماه و روز و تقویم. ( ناظم الاطباء ).
ماه روزه . [ هَِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی رمضان است . (انجمن آرا) (آنندراج ). رمضان . ماه صیام . شهر الصبر. شهراﷲ المبارک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ماه روزه درآمد و امیر روزه گرفت به کوشک نو. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 532). و ماه روزه درآمد روزه بگرفتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 45).
ز ماه روزه به ماه من اندر آمد تاب
برفتش آتش رخسار تابناک به آب .
- عید ماه روزه ؛ عید فطر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- امثال :
همین دو سه روزه تا عید ماه روزه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به روزه و رمضان شود.
ز ماه روزه به ماه من اندر آمد تاب
برفتش آتش رخسار تابناک به آب .
مختاری (از انجمن آرا)
- عید ماه روزه ؛ عید فطر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- امثال :
همین دو سه روزه تا عید ماه روزه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به روزه و رمضان شود.
ماه روزه . [ زَ/ زِ ] (اِ مرکب ) تاریخ و آن را سال مه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی سال مه باشد که به عربی تاریخ گویند و آن حساب نگاه داشتن سال و ماه و روز است . (برهان ). به معنی روز ماه است که نوشته شده که مأخذ تاریخ عربی گردیده است و آن را سال و مه نیز گویند. (انجمن آرا) (از آنندراج ). سال مه و تاریخ و نگاهداری حساب سال و ماه و روز و تقویم . (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
ماهروزه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بندر انزلی در استان گیلان ایران است.
این روستا در دهستان چهارفریضه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۰ نفر (۸خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان چهارفریضه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۰ نفر (۸خانوار) بوده است.
wiki: ماه روزه
پیشنهاد کاربران
رمضان. ماه صیام
کلمات دیگر: