ضرب شمشیر خواباندن تیغ
یلمان
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(یَ ) (اِ. ) ۱ - لبة تیغ . ۲ - ضرب شمشیر.
لغت نامه دهخدا
یلمان. [ ی َ ] ( اِ ) ضرب شمشیر. ( ناظم الاطباء ). خواباندن تیغ. ( آنندراج ) :
سینه ماهی و پشت گاو درهم داشت راه
تیغ را تا دست اوایما به یلمان کرده بود.
ز یلمان تیغم یلان در حساب.
سینه ماهی و پشت گاو درهم داشت راه
تیغ را تا دست اوایما به یلمان کرده بود.
ملاوحشی ( از آنندراج ).
ز گرد سپاهم فلک در نقاب ز یلمان تیغم یلان در حساب.
حاجی محمدجان قدسی ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. قسمت برندۀ تیغ، لبۀ تیغ.
۲. ضرب شمشیر.
۲. ضرب شمشیر.
دانشنامه عمومی
ضربۀ شمشیر.
جدول کلمات
ضرب شمشیر
پیشنهاد کاربران
در زبان لری بختیاری به معنی
پهلوان ما. شیر ما
یلمان::یلمون
شهر بختیاری نشین
دیلم::ده پهلوان من
پهلوان ما. شیر ما
یلمان::یلمون
شهر بختیاری نشین
دیلم::ده پهلوان من
یَلمان - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک )
نام پسرانه - نام پدر بُندار که یکی از بِهدینان خراسان بود!
یَل: شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، گُرد
مان: پسوند اسم ساز، چشمگیر و برتری دهندگی
مانند: سازمان، زایمان، ساختمان، گفتمان، شادمان، پُرسمان!
معنی: شمشیر زن، رزمجو، جنگجو، جنگاور، مبارز، پهلوان، جوانمرد، رادمرد -
نامدار، نامی، سرشناس، سرآمد، شُهره
نام پسرانه - نام پدر بُندار که یکی از بِهدینان خراسان بود!
یَل: شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، گُرد
مان: پسوند اسم ساز، چشمگیر و برتری دهندگی
مانند: سازمان، زایمان، ساختمان، گفتمان، شادمان، پُرسمان!
معنی: شمشیر زن، رزمجو، جنگجو، جنگاور، مبارز، پهلوان، جوانمرد، رادمرد -
نامدار، نامی، سرشناس، سرآمد، شُهره
کلمات دیگر: