(رِ ) (اِ. ) نک مادر اندر.
ماریره
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
ماریره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) به معنی مادراندر است که زن پدر باشد. ( برهان ). مادندر را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). مادندر یعنی نامادری. ( انجمن آرا ) :
چو آمد کوس سلطانی چه باشد کاس شیطانی
چو آمد مادر مشفق چه باشد مهر ماریره.
چو آمد کوس سلطانی چه باشد کاس شیطانی
چو آمد مادر مشفق چه باشد مهر ماریره.
مولوی ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| در بعضی از نسخ به معنی دایه مرقوم است. ( فرهنگ جهانگیری ). بعضی به معنی دایه گفته اند. ( فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ). دایه و مرضعه. ( ناظم الاطباء ). || به معنی مادرخوانده هم بنظر آمده است. ( برهان ).کلمات دیگر: