لگد انداختن
فارسی به انگلیسی
to kick, to recalcitrate against rules
kick
فرهنگ معین
( ~ . اَ تَ ) (مص ل . ) ۱ - جفتک انداختن . ۲ - کنایه از: سرکشی کردن .
لغت نامه دهخدا
لگد انداختن. [ ل َ گ َ اَ ت َ ] ( مص مرکب )لگد افکندن. لگد زدن. جفتک انداختن چنانکه اسب و خرو جز آن. || امتناع ورزیدن. تن درندادن به عملی یا معامله ای و امثال آن. نپذیرفتن امری را.
کلمات دیگر: