کلمه جو
صفحه اصلی

وشت

فارسی به انگلیسی

dance, well

فرهنگ فارسی

ده دهستان بالا شهرستان نهاوند . در ۱۱ کیلومتری جنوب خاوری شهر نهاوند . کوهستانی سردسیر ۶۴٠ تن سکنه دارد . محصولش غلات کتیرا چغندر لبنیات است . صنایع دستی زنان قالیبافی است .
(اسم ) رقص رقاصی پای کوبی .

فرهنگ معین

( ~.) (اِ.) رقص ، پای کوبی .


(وَ) (ص .) خوب ، خوش ، زیبا.


( ~. ) (اِ. ) رقص ، پای کوبی .
(وَ ) (ص . ) خوب ، خوش ، زیبا.

لغت نامه دهخدا

وشت. [ وَ] ( ص ) خوب و خوش و نیکو.( برهان ) ( ناظم الاطباء ). وش. ( آنندراج ) :
گفت ریشت شد سفید از حال گشت
خوی زشت تو نگردیده ست وشت.
مولوی.
|| ( اِ ) خوبی و نیکویی. ( ناظم الاطباء ). || واحدهای کوچک سپاهیان ( در عهد ساسانی ). ( فرهنگ فارسی معین از کریستنسن ، ساسانیان ص 210 ترجمه چ 2 ص 237 ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || رقص. ( برهان ) ( فرهنگ فارسی معین ). جست وخیز و رقص. ( ناظم الاطباء ). رقاصی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). پای کوبی. ( فرهنگ فارسی معین ). || صفیر. صوت و صدایی که از دهن خارج میکنند دروقتی که آن را منقبض کرده باشند مانند صدایی که در آب دادن به اسب میکنند. ( ناظم الاطباء ). || حدود مملکت دشمن. || زخم پشت اسب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

خوب، خوش، نیکو: گفت ریشت شد سپید از حال گشت / خوی زشت تو نگردیده ست وشت (مولوی۱: ۹۹۰ ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۴°۰۸′۱۹″ شمالی ۴۸°۲۸′۰۶″ شرقی / ۳۴٫۱۳۸۶۱°شمالی ۴۸٫۴۶۸۳۳°شرقی / 34.13861; 48.46833
فهرست روستاهای ایران
وشت، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان نهاوند در استان همدان ایران است.
این روستا در دهستان گاماسیاب (نهاوند) قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۱۷۳ نفر (۶۱خانوار) بوده است.

گویش مازنی

حرکت ناگهانی – جهش


جا افتادن آش یا خورشت


/vesht/ حرکت ناگهانی – جهش & جا افتادن آش یا خورشت

واژه نامه بختیاریکا

( وَشت ) زمین پوشیده از سنگریزه

پیشنهاد کاربران

وَشتْیدَن = رقصیدن
وَشتْ = رقص
وَشتار، وَشتَنده، وَشتگَر = رقاص

وَشتْیدَن شکل یا دیسه ای دیگر از گردیدن ( چرخیدن ) در فارسی میانه و در گیلانی گِلیدن بوده است.

وَشت. به فتحه " و" و سکون "ش" و
" ت"
برگ های درخت وِل وِلی یا همان شب
خوس یا درخت گل ابریشم را میگویند!!
برگ های این درخت با کوچکترین نسیم
می رقصد و به وَشت در می آید و این کلمه در شیواده ، قلب جنگلهای هیرکانی در جنوب غربی بابل و جنوب شرقی آمل
بکار میرود.

در گویش تاتی وَشت به معنی دوید و فرار کرد است. وَزه=میدود، فرار میکند.

خوب و خوش

در تاتی قزوین نیز معنی رقص می دهد. اما در بلوچستان ایران معنی خوب می دهد مثلا ترکیب وشنام به معنی خوشنام یا دارای نام نیک است.

غریو همراه با جهیدن و بیقراری
( نعره هاشان می رود در وَیل و وشت
پر همی گردد همی صحرا و دشت ) مولانا
ویل و وشت = ناله و غریو، ناله و بیقراری

وَشت به زبان لری خرم آبادی یعنی باران خیلی کوتاهی که معمولا همراه با باد می آید و سریع قطع می شود" اما وِشَت سنتی که در مراسمات عزاداری و ترحیم معمولا زنها ناخنها را به صورت می کشند اما در لغت لری به معنای وحشت و شیون است


کلمات دیگر: