کلمه جو
صفحه اصلی

لشک

فرهنگ فارسی

( صفت ) پاره .
نام موضعی در حدود شرقی بیرجند

فرهنگ معین

(لَ ) (اِ. ) ۱ - پاره . ۲ - شبنم .

لغت نامه دهخدا

لشک. [ ل َ ] ( اِ ) نامی که در لاهیجان و دیلمان به داردوست دهند. عشقه. عشق پیچان. مهربانک. لبلاب. رجوع به داردوست شود.

لشک. [ ل َ ] ( اِ ) پاره. ( برهان ) ( جهانگیری ). لشکه. لشک لشک ؛ پاره پاره. ( برهان ). صاحب انجمن آرا گوید مأخذ لشکر از اینجاست. وبر اساسی نیست. || شبنم. ( جهانگیری ). شبنم و آن رطوبتی باشد در هوا که بر روی زمین و سبزه نشیند و مانند برف زمین را سفید کند. لِشک. ( برهان ).

لشک. [ ل ِ ] ( اِ ) شبنم. لَشک. رجوع به لَشْک شود.

لشک. [ ] ( اِخ ) نام موضعی در حدود شرقی بیرجند.

لشک . [ ] (اِخ ) نام موضعی در حدود شرقی بیرجند.


لشک . [ ل َ ] (اِ) پاره . (برهان ) (جهانگیری ). لشکه . لشک لشک ؛ پاره پاره . (برهان ). صاحب انجمن آرا گوید مأخذ لشکر از اینجاست . وبر اساسی نیست . || شبنم . (جهانگیری ). شبنم و آن رطوبتی باشد در هوا که بر روی زمین و سبزه نشیند و مانند برف زمین را سفید کند. لِشک . (برهان ).


لشک . [ ل َ ] (اِ) نامی که در لاهیجان و دیلمان به داردوست دهند. عشقه . عشق پیچان . مهربانک . لبلاب . رجوع به داردوست شود.


لشک . [ ل ِ ] (اِ) شبنم . لَشک . رجوع به لَشْک شود.


فرهنگ عمید

شبنمی که مثل برف روی زمین را سفید کند.
پاره.
= لشک لشک: [قدیمی] پاره پاره.

شبنمی که مثل برف روی زمین را سفید کند.


پاره.
= لشک‌لشک: [قدیمی] پاره‌پاره.


دانشنامه عمومی

شاخه درخت


گویش مازنی

۱تر – خیس – نم دار ۲نوعی سبزی خودرو که در پلو هم ریزند


ماله ای که تار و پود آن از ترکه و شاخه ی درخت می باشد و آن ...


/leshk/ ماله ای که تار و پود آن از ترکه و شاخه ی درخت می باشد و آن را به گاو می بندند و با کشیدن آن به داخل می باشد و آن را به گاو می بندند و با کشیدن آن به داخل کرتها و زمین شالی زار، آن را صاف و همواره کنند & تر – خیس – نم دار - نوعی سبزی خودرو که در پلو هم ریزند

واژه نامه بختیاریکا

( لِشک ) شاخ

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
شاخه ی درخت
Leshk
لشک*لک. لشکه*

در زبان بختیاری به معنی شاخه

شاخه ای از درخت باتمام شاخ و برگها


کلمات دیگر: