( صفت ) پاره .
نام موضعی در حدود شرقی بیرجند
نام موضعی در حدود شرقی بیرجند
لشک . [ ] (اِخ ) نام موضعی در حدود شرقی بیرجند.
لشک . [ ل َ ] (اِ) پاره . (برهان ) (جهانگیری ). لشکه . لشک لشک ؛ پاره پاره . (برهان ). صاحب انجمن آرا گوید مأخذ لشکر از اینجاست . وبر اساسی نیست . || شبنم . (جهانگیری ). شبنم و آن رطوبتی باشد در هوا که بر روی زمین و سبزه نشیند و مانند برف زمین را سفید کند. لِشک . (برهان ).
لشک . [ ل َ ] (اِ) نامی که در لاهیجان و دیلمان به داردوست دهند. عشقه . عشق پیچان . مهربانک . لبلاب . رجوع به داردوست شود.
لشک . [ ل ِ ] (اِ) شبنم . لَشک . رجوع به لَشْک شود.
شبنمی که مثل برف روی زمین را سفید کند.
پاره.
= لشکلشک: [قدیمی] پارهپاره.
شاخه درخت
۱تر – خیس – نم دار ۲نوعی سبزی خودرو که در پلو هم ریزند
ماله ای که تار و پود آن از ترکه و شاخه ی درخت می باشد و آن ...