اریب، کج، ناراست
( صفت ) کج معوج : توانی بر و کاربستن قریب که نادان همه راست بیندوریب . ( ابوشکور )
اریب و کج و معوج منحرف
( صفت ) کج معوج : توانی بر و کاربستن قریب که نادان همه راست بیندوریب . ( ابوشکور )
اریب و کج و معوج منحرف
وریب . [ وَ ] (اِ) هرچیز سنگین تری مانند باری که بر گرده ٔ اسب باشد. (ناظم الاطباء). || هرچیز برآمده از چیزی . (ناظم الاطباء).
ابوشکور.
فردوسی .
(انجمن آرای ناصری ).
میرشهید.
اریب، کج و معوج، منحرف؛ شاهد مثال:یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب/ یک قدم چون پیل رفته در وریب (این بیت، که در دهخدا از «انجمن آرای ناصری» نقل شده، درواقع از دفتر دوم مثنوی مولوی است.)