to pick or pluck flowers, [fig.] to enjiy fruition
گل چیدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - گل را از بوته بر گرفتن چیدن گل : به گل چیدن آمد عروسی بباغ فروزنده رویی چو روشن چراغ . ( نظامی ) ۲ - تماشا کردن .
لغت نامه دهخدا
گل چیدن. [ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) گل را از بوته برگرفتن. ( ناظم الاطباء ). چیدن گل. کندن گل :
به گل چیدن آمد عروسی به باغ
فروزنده رویی چو روشن چراغ.
بوی صبحی بشنیدم که چو گل بشکفتم.
ور نچیند خود فروریزدز باد.
به گل چیدن آمد عروسی به باغ
فروزنده رویی چو روشن چراغ.
نظامی.
عجب آن است که با زحمت گل چیدن و خاربوی صبحی بشنیدم که چو گل بشکفتم.
سعدی.
گل نخواهد چید بیشک باغبان ور نچیند خود فروریزدز باد.
سعدی.
|| تماشا کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).پیشنهاد کاربران
Picking the flowers
کلمات دیگر: