( نجوة ) نجوة. [ ن َج ْ وَ ] ( ع اِ ) زمین بلند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) ( از فرهنگ وصاف ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). جای بلند. ( دستوراللغة ). || پشته. ( ناظم الاطباء ). بالا. ( مهذب الاسماء ). ج ، نِجاء. || گوئی : انک من الامر بنجوة؛ چون دور باشد از آن و برکنار و سالم باشد. ( اقرب الموارد ). یقال : انه من الامر بنجوة؛ چون از آن دور و بری و سالم باشد. ( از المنجد ). || تمرردی. خرمای بد. ( یادداشت مؤلف ). و قول حریری «و نثر و العجوة و النجوة» گفته اند به نجوه از پست ترین خرما کنایت آورده است. ( از اقرب الموارد ). ج ، نِجاء.
نجوه
لغت نامه دهخدا
نجوة. [ ن َج ْ وَ ] (ع اِ) زمین بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (از فرهنگ وصاف ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جای بلند. (دستوراللغة). || پشته . (ناظم الاطباء). بالا. (مهذب الاسماء). ج ، نِجاء. || گوئی : انک من الامر بنجوة؛ چون دور باشد از آن و برکنار و سالم باشد. (اقرب الموارد). یقال : انه من الامر بنجوة؛ چون از آن دور و بری و سالم باشد. (از المنجد). || تمرردی . خرمای بد. (یادداشت مؤلف ). و قول حریری «و نثر و العجوة و النجوة» گفته اند به نجوه از پست ترین خرما کنایت آورده است . (از اقرب الموارد). ج ، نِجاء.
پیشنهاد کاربران
زمزمه کردن - زیر لب گفتن - برگرفته از نجوا
کلمات دیگر: