کلمه جو
صفحه اصلی

ندادن

فارسی به انگلیسی

deny

پیشنهاد کاربران

withhold
ندادن ( اطلاعات و. . . به شخص یا ارگانی )
دریغ داشتن چیزی از

deny
راه ندادن،
اجازه ( ی بکار بردن یا ورود و غیره ) ندادن،
ندادن
e. g. they are being denied the opportunity to grow as normal children
به آنها این فرصت داده نمی شود که مثل بچه های دیگر از رشد طبیعی برخوردار باشند.


کلمات دیگر: