صفحه اصلی
فروض
بستن
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
لغت نامه دهخدا
فروض. [ ف ُ ] ( ع مص ) کلان سال گردیدن گاو. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
جمع فرض، فرضیات، تصورات
نظریات
کلمات دیگر: