کلمه جو
صفحه اصلی

نخمه

لغت نامه دهخدا

( نخمة ) نخمة. [ ن َ م َ ] ( ع اِ ) آب بینی و دماغ و سینه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نخامة. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || لطمة. ( المنجد ). || ( اِمص )حسن. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). خوبی. زیبائی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || شجاعت. ( المنجد ).

نخمة. [ ن ُ م َ ] ( ع اِ ) آب بینی و دماغ و سینه. ( ناظم الاطباء ) رجوع به نَخْمة شود.

نخمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) آب بینی و دماغ و سینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نخامة. (اقرب الموارد) (المنجد). || لطمة. (المنجد). || (اِمص )حسن . (اقرب الموارد) (المنجد). خوبی . زیبائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شجاعت . (المنجد).


نخمة. [ ن ُ م َ ] (ع اِ) آب بینی و دماغ و سینه . (ناظم الاطباء) رجوع به نَخْمة شود.


پیشنهاد کاربران

در کابل نخمه به معنی چاپ یا اثر چیزی بالای چیزی را می گویند. مانند نخمه لباس بالای پوست بدن و یا نخمه زخم بالای پوست بدن


کلمات دیگر: