کلمه جو
صفحه اصلی

لاخشه

فارسی به انگلیسی

pasta

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- نوعی رشته که آنرا لوزی برند . ۲- آشی که از رشت. مذکور پزند تتماج توتماج .
لاخشته . این کلمه بقول جوهری فارسی است و عربی آن اطریه است

لغت نامه دهخدا

لاخشه. [ خ ِ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) لاخشته. این کلمه به قول جوهری فارسی است و عربی آن اطریه است. تتماج. ( دستوراللغة ). توتماج ( زمخشری ). معرب لاکشه. ( مجمل ). لخشک. لاکشته. قسمی رشته. جون عمه. عویثه. نوعی رشته. رشته که لوزی برند. آشی که از آن پزند. لاکچه. لطیفه. صاحب برهان گوید: نوعی آش آرد باشد گویند آش تتماج است. لاخوسته و لاخوشه نیز بگفته صاحب لسان العجم به معنی لاخشه باشد.


کلمات دیگر: