کلمه جو
صفحه اصلی

کادمه

لغت نامه دهخدا

کادمه. [ م ِ ] ( اِخ ) از پهلوانان اساطیری یونان باستان. پسر آژنور پادشاه فینیقیه بود که بنابر افسانه های کهن خواهر وی را ژوپیتر بربود و او بجستجوی خواهر به جزیره ردس رفت و در آنجا برای «نبتونوس » معبدی بنا نهاد و اژدهائی بزرگ را بکشت.( تمدن قدیم فوستل دو کولانژ، ترجمه نصراﷲ فلسفی ).

کادمه. [ م ِ ] ( اِخ ) نام محلی است که اسکندر اردوی خود را در آنجا زده است. ( ایران باستان ص 1225 و 1230 ).

کادمه . [ م ِ ] (اِخ ) از پهلوانان اساطیری یونان باستان . پسر آژنور پادشاه فینیقیه بود که بنابر افسانه های کهن خواهر وی را ژوپیتر بربود و او بجستجوی خواهر به جزیره ٔ ردس رفت و در آنجا برای «نبتونوس » معبدی بنا نهاد و اژدهائی بزرگ را بکشت .(تمدن قدیم فوستل دو کولانژ، ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ).


کادمه . [ م ِ ] (اِخ ) نام محلی است که اسکندر اردوی خود را در آنجا زده است . (ایران باستان ص 1225 و 1230).



کلمات دیگر: