کلمه جو
صفحه اصلی

گاهنما

فارسی به انگلیسی

calendar, timepiece, watch

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱ - ساعت . ۲ - گاهنامه تقویم .

لغت نامه دهخدا

گاه نما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( اِ مرکب ) ساعت. || تقویم. گاه نامه.

پیشنهاد کاربران

حقیقتی که فراتر از یک عقیده یا یک مذهب است و پیروانش به تبعیت و ستایش محامد خاندان معراج میپردازند. گاهنمایان نسبت به ساعات مقدس و مرام، معرفت، وفا احترام خاصی قائلند.

گاهنمایی به معنی تبعیت از حقیقت وجودی می باشد که بر خلاف سایر استدلال هایی که به خرافه گرایش دارند، راهنمایی بسی از واقعیت برخوردار است.


کلمات دیگر: