قاروره که از برج اندازند
قاروره ٔ برج
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قاروره برج. [ رو رَ / رِ ی ِ ب ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قاروره که از برج اندازند ( آنندراج ) :
فلک قاروره برجت شد ای ماه سماقدران
ملک پروانه نورت شد ای شمع جهانداران.
فلک قاروره برجت شد ای ماه سماقدران
ملک پروانه نورت شد ای شمع جهانداران.
میر خسرو ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: