کلمه جو
صفحه اصلی

سباری

لغت نامه دهخدا

سباری. [ س ِ ] ( اِ ) ساق خوشه گندم و جو. و به این معنی با بای فارسی نیزآمده است و بعربی جِل خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ).

سباری. [ س ِ ] ( اِخ ) قریه ای است از قراء بخارا. بدان سبیری نیز گفته میشود. ( معجم البلدان ).

سباری . [ س ِ ] (اِ) ساق خوشه ٔ گندم و جو. و به این معنی با بای فارسی نیزآمده است و بعربی جِل خوانند. (برهان ) (آنندراج ).


سباری . [ س ِ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء بخارا. بدان سبیری نیز گفته میشود. (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: