کلمه جو
صفحه اصلی

شباعه

لغت نامه دهخدا

شباعة.[ ش َ ع َ ] (ع مص ) بسیار و وافر گردیدن عقل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


( شباعة ) شباعة. [ ش ُ ع َ ] ( ع اِ ) باقیمانده بعد سیری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). باقیمانده از طعام و شراب پس از سیری. ( ناظم الاطباء ).

شباعة.[ ش َ ع َ ] ( ع مص ) بسیار و وافر گردیدن عقل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

شباعة. [ ش ُ ع َ ] ( اِخ ) نام چاه زمزم. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نام چاه زمزم در عهد جاهلیت ، بدان جهت که آب آن سیر میسازد خورنده را. ( منتهی الارب ).

شباعة. [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) نام چاه زمزم . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نام چاه زمزم در عهد جاهلیت ، بدان جهت که آب آن سیر میسازد خورنده را. (منتهی الارب ).


شباعة. [ ش ُ ع َ ] (ع اِ) باقیمانده بعد سیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باقیمانده از طعام و شراب پس از سیری . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: