برگ زرد برگ خزان زده
زرد برگ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زرد برگ. [ زَ ب َ ] ( اِ مرکب ) برگ زرد. برگ خزان زده :
پراندیشه شد جان کسری ز مرگ
شدش لعل رخسار، چون زرد برگ.
پراندیشه شد جان کسری ز مرگ
شدش لعل رخسار، چون زرد برگ.
فردوسی.
رجوع به زرد شود.کلمات دیگر: