کلمه جو
صفحه اصلی

سبحاء

لغت نامه دهخدا

سبحاء. [ س ُ ب َ ] ( ع ص ) ج ِ سبوح ، شناور. ( منتهی الارب ). رجوع به سبوح شود. || ( اِ ) نوعی از رفتار اسب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و در کلیات آمده است که سبح گذشتن سریع در آب و هواست و بطور استعاره کلمه را در گذشتن ستارگان و دویدن اسب وبسرعت رفتن در کار نیز آورند. ( از اقرب الموارد ).

سبحاء. [ س ُ ب َ ] ( اِخ ) نام اسب ربیعةبن جشم. ( منتهی الارب ).

سبحاء. [ س ُ ب َ ] (اِخ ) نام اسب ربیعةبن جشم . (منتهی الارب ).


سبحاء. [ س ُ ب َ ] (ع ص ) ج ِ سبوح ، شناور. (منتهی الارب ). رجوع به سبوح شود. || (اِ) نوعی از رفتار اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و در کلیات آمده است که سبح گذشتن سریع در آب و هواست و بطور استعاره کلمه را در گذشتن ستارگان و دویدن اسب وبسرعت رفتن در کار نیز آورند. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: