زر افشان کردن
زرافشانی کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زرافشانی کردن. [زَ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زرافشان کردن :
نخستش خواند باید با صد امید
زرافشانی بر او کردن چو خورشید.
نخستش خواند باید با صد امید
زرافشانی بر او کردن چو خورشید.
نظامی.
کلمات دیگر: