کنایه از روزگار
سبز چادر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سبزچادر. [ س َ دُ ] ( ص مرکب ) کنایه از روزگار :
سرگشته کرد چرخم چون چرخ بادریسه
فریاد از این فسونگر زن فعل سبز چادر.
سرگشته کرد چرخم چون چرخ بادریسه
فریاد از این فسونگر زن فعل سبز چادر.
خاقانی.
کلمات دیگر: