کلمه جو
صفحه اصلی

ربعات

لغت نامه دهخدا

ربعات . [ رُ ب َ ] (ع اِ) رَبَعات . حالتهای نیکو. (از منتهی الارب ). طریقه . شأن . حالت . وضع خوش . (ناظم الاطباء). و رجوع به رَبَعات شود.


ربعات. [ رَ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ رَبْعة، و آن شاذ است. ( منتهی الارب ). ج ِ رَبعة. خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها. ( ناظم الاطباء ). ربعات و رَبِعات قوم ؛ منازل ایشان. ( از اقرب الموارد ). || حالتهای نیکو: هم علی ربعاتهم ؛ ایشان بر حالت نیکویند یا بر امری هستند که بودند. ( منتهی الارب ). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. ( ناظم الاطباء ). رِبعَات. رِبَعة.( اقرب الموارد ). و رجوع به رُبَعات و رِبَعة شود.

ربعات. [ رُ ب َ ] ( ع اِ ) رَبَعات. حالتهای نیکو. ( از منتهی الارب ). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به رَبَعات شود.

ربعات . [ رَ ب َ ] (ع اِ) ج ِ رَبْعة، و آن شاذ است . (منتهی الارب ). ج ِ رَبعة. خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها. (ناظم الاطباء). ربعات و رَبِعات قوم ؛ منازل ایشان . (از اقرب الموارد). || حالتهای نیکو: هم علی ربعاتهم ؛ ایشان بر حالت نیکویند یا بر امری هستند که بودند. (منتهی الارب ). طریقه . شأن . حالت . وضع خوش . (ناظم الاطباء). رِبعَات . رِبَعة.(اقرب الموارد). و رجوع به رُبَعات و رِبَعة شود.



کلمات دیگر: